Tuesday, July 28, 2009


سعید حجاریان را آزاد کنید


 


(+) از همه‌ی وبلاگ‌نویس‌ها دعوت می‌کنم به درج این تصویر در وبلاگ‌هایشان.

Monday, July 27, 2009

جمهوری اسلامی از چه چیزهایی می‌ترسد

سبز. پاریس


انگار این «ا.ن» آمده تا این حکومت را رسمن نابود کند.ساقط کند. یعنی از اول‌باری که رییس‌جمهور شد تا به‌حال که کودتا شد و الخ، هرچقدر ما می‌نوشتیم و حرف می‌زدیم و می‌ساختیم و غصه می‌خوردیم و الخ باز این‌قدر که این حوادث «مردم» را آگاه کرد، مفید واقع نمی‌شد. در واقع این‌ها، خود گورِ خود را به‌نوعی کَندند.


این حکومت از چه‌چیزهایی می‌ترسد؟


از رنگِ سبز، از چند سایت خبری، از الله‌اکبر، از «سکوت» راهپیمایی‌ها، از مراسمِ ختم و یادبود، از یک ناتوانِ جسمی، از دو-سه شبکه‌ی تلویزیونی، از یک خطبه‌ی نماز جمعه، از استادِ دانش‌گاه، از دانش‌جو، از وبلاگ‌نویس، از هنرمند هر چه باشد چه بازی‌گر چه کارتونیست چه نقاش چه خواننده چه کارگردان و الخ، از خبر، از روزنامه، از روزنامه‌نگار، از بیانیه، از مرجعِ تقلید، از خانواده‌ی خمینی، از چند اس‌ام‌اس، از تحویل یک جسد، از یک مادر شهید ...


باقی‌ش را شما کامنت بذارید. بنویسید. این‌ها حتی از «جمهوری» از خود «اسلامی» هم می‌ترسند. نیگا نکنید این پیرمرد لاف می‌زند که «جمهوری اسلامی لفظِ تشریفاتی نیست»، هست. خودشان نشان دادند که هست. سال‌هاست که هست.آره.هست. ولی ما نمی‌ترسیم. فریاد هم زدیم. گفتیم. دست‌هامان بالا بود که «نترسید،نترسید ما همه با هم هستیم»


در یادداشتِ «آقای هاشمی! به‌یادت می‌آورم» گفتم که «ا.ن» اصولن شعورش نمی‌رسد و فردا وقتش برسد به همین‌ها هم پایه‌ی خیانت هست  و اویی که حمایت‌اش می‌کند خرسند از دست‌بوسیِ امروزش، از فردایِ بدحال‌اش بی‌خبر است.هُشداری که در نامه‌ی معروف هاشمی به خامنه‌ای -قبل از انتخابات- هم بود، به‌طوری‌که غیرمستقیم «ان» را "لاابالي و ضدانقلاب" خواند. حالا هم چطور نمی‌خواهد ببیند که در ماجرای مشایی چگونه یک نامه‌ی «دو خطیِ مضحک» را برای‌اش می‌فرستد و الخ. حالا کاری ندارم ولی همان‌طور که ابتدا نوشتم، «ا.ن» اساسی گند زده‌است به کشور.



پ.ن۱: با احترام به «شهیدانِ جنبشِ سبز»
پ.ن۲: از اوین صدای "هَل مِن ناصر یَنصُرنی" به گوش می رسد
پ.ن۳: فایل صوتی سخنان قالیباف در انتقاد از عملکرد دولت احمدی‌نژاد [این فایلِ صوتی را حتمن گوش بدید.]

Sunday, July 26, 2009

از لحاظِ بو

 


«بوی دروغ آزار دهنده‌تر از بوی فاضلاب است اما تو احساسش نمی کنی»


+



پ.ن:
+
از لحاظِ آفرینش
+ از لحاظِ دیدن
+ از لحاظِ "اگر من جای او بودم"
+ از لحاظِ امروز
+ از لحاظ اندازه!
+ از رنجی که می‌بریم

Friday, July 24, 2009

 


....GrandCafe


 


بغضِ شعرم را شکست آواز ِ تو


بی‌بی ِ دل، کشته‌ی سربازِ تو


بر چکاد ِ قافِ مخمل پوشِ شعر


حسرتِ سمیرغِ من: پرواز ِ تو

Tuesday, July 21, 2009

هاشمی رفسنجانی - خاتمی



آقای هاشمی! به‌یادت می‌آورم


 


آقای هاشمی! من هم‌چون خیلی از دوستان، شما را در عالمِ سیاست درجه‌یک می‌دانم. شما را ذخیره‌ای می‌دانم که این روزها خیلی خوب‌تر می‌شود دریافت، اگر نبودید چه تلخ‌تر می‌گذشتند، بس‌که نفوذ دارید، بس‌که مُدارا بلدید و به قولِ بیژن زنگنه «گوشِ شنوا» دارید. هرچه باشد خاتمی،زیرِ دستِ شما کار کرده‌است.اصلن شاید کشفِ خودتان هم باشد. هرچه باشد شمایی که خطاب به همه، بُلندتر از همه می‌توانی در تریبونی چون نمازِجمعه بگویی «بنده را شما می‌شناسید». ولی معتقدم خیلی‌ها و در این نوشتار،شما، یک شهیار قنبری را کم دارید که محکم به‌تون بگه: «آقای هاشمی! به‌یادت می‌آورم!»


آقای هاشمی! خیلی این به‌-یادت-میآورم‌ها را نیاز داری.کمِ‌کمِ‌اش از لحاظِ ثبت در تاریخ. کسی‌باشد-بیاید شهیارانه به شما بگوید. از اول تا آخر. تا همین آخر.همین آذر هشتادوهفتی که گفتی «عشقِ من، آقای خامنه‌ای است» تا همین دو سال قبل‌ترش که گفتی: "آیت‌‏الله خامنه‌‏ای پیش از این‌كه كاندیدا شوند، اعلام كردند كه بنده «ولایت فرد» را قبول ندارم، به همین دلیل كاندیدا نمی‌‏شوم كه پس از یك‌سری صحبت‌‏هایی كه انجام دادیم، ایشان را متقاعد به كاندیداتوری كردیم كه در نهایت برای رهبری نظام رأی آوردند" آقای هاشمی! کسی باید باشد به‌یادتان آورد مار-در-آستین-پروراندن‌را. ولی خُب بعضی‌وقت‌ها «پشیمانی» لابه‌لای غبارِ هفتادوپنچ‌ساله‌گی چهره‌ی آدمی گُم می‌شود. آقای هاشمی،  همیشه وقتی دعا می‌کنم نمی‌گویم «عمرت زیاد» می‌گویم «عمر و عزتت زیاد». امیدوارم باشید و باشیم. با عزت هم. آقای هاشمی، وقتی بغض می‌کنی، برای زندانی‌هایمان، زندانی‌های عزیزمان، به‌یاد می‌‌آوری مسبب‌اش را؟ و به‌یادتر می‌آوری مسببِ مسبب‌اش را؟ آقای هاشمی نمی‌ترسید از عمری که زیاد شود و عزت‌اش کم‌رنگ؟ همین دوشنبه هم که آیت‌الله گفت: "هر كسى امروز جامعه را به سمت اغتشاش و ناامنى سوق بدهد، از نظر عامه‏‌ى ملت ايران انسان منفورى است؛ هر كه ميخواهد باشد" به یاد می‌آورید موضعِ سکوت را؟ رابطه‌ی عاطفی-معرفتی-سیاسی-کاری‌اتان را چطور؟ در گفتگوی زادسر. به یادتان که هست.
آه! بزرگ‌مردِ دورانِ خطر، ما ایرانی‌ها خصلتِ دست‌روی‌دست‌گذاشتن داریم. مگر نمی‌دانستی؟ شاکی بودن نیز هم. خواننده‌امان حدیثِ «چون دوست،دشمن است» می‌خواند و تو هم سیاست‌مدارمان، -چه‌باک- در لباسِ روحانیت سردادی که «شکایت به‌خدا می‌برم». باشد. بِبَر. چه‌فایده؟ چهار سال گذشت؟ حالا می‌خواهی شکایت به‌کجا بَری؟
کسی اگر پیدا شد که بگوید «آقای هاشمی! به‌یادت می‌آورم!» تو هم به‌یادِ رفیقِ قدیمی‌ات بیاور. به‌یادِ هم‌سفره‌ات. به‌یادِ «عشق»ِ بدعاقبت‌ات. باید ناجور حواس‌اش نباشد که هم‌راهانِ معتمدِ همیشه‌اش شمایانید،نه‌این دست‌پرورده‌های تازه-به-دوران-رسیده که مغزِ متفکرشان،پیِ ترمز بریدن و فرمان کَندن است،نه حتی آن «دُردانه‌هم‌خون»ِ شاعر به مسلخ‌برِ شب‌نشین‌اش. این‌ها که پای‌اش برسد فردا دو عکس هم جلو روی این سابقن‌بامعرفت‌ات می‌گیرند و می‌گویند:«بگم؟بگم؟» و بست می‌نشینند منتظرِ ظهور! چه‌خیال کرده‌اید/اند؟

Sunday, July 19, 2009

"غلط كردم" براي همين موقع‌هاست

 


آذر هشتادوهفت نوشته‌بودم: "حوصله‌ی زمستان را اصلا ندارم! زمستان عجیب حوصله می‌خواد..."


اصلن غلط كردم.


اين گرما واقعن عذابيه. لعنتي.

Friday, July 17, 2009

مطالبی تکمیلی

این پُست چنددقیقه‌به‌دقیقه سعی می‌شود تکمیل ‌گردد
[آغاز: اتمام خطبه‌های هاشمی / پایان:۰۰:۳۰ شنبه]


+ گزارش لحظه‌به‌لحظه‌ی گراندکافه و نکته‌ای در این مورد
+ جمعيت حاضر در نماز جمعه تهران چقدر بودند؟
+ قبل از خطبه ها،ركورد جمعيت حاضر در تاريخ نماز جمعه تهران شكسته شد
+ guardian/ Rafsanjani leads Friday prayers
+ گزارشی دیگر توسط بهمن


شعارها: نصرمن‌الله‌وفتح قریب/مرگ‌براین‌دولتِ‌مردم‌فریب ... هاشمی‌هاشمی/حمایتت می‌کنیم
ایرانی می‌میرد/ذلت نمی‌پذیرد... موسوی‌ِ‌باغیرت/ حمایت‌حمایت
مرگ بر چین/مرگ بر روسیه ... هاشمی‌ِ باغیرت/ برس به‌دادِ ملت...
ما اهلِ کوفه نیستیم/ پول بگیریم بایستیم


+ تابناک/ اميدوارم خطبه‏هاي امروز شروع تحول در آینده باشد
+ تقدير تقوی از شخصيت هاشمي رفسنجاني(قبل از خطبه‌های رفسنجانی)
+ پیام آیت الله مکارم برای نماز جمعه امروز
 
+Isn't this a first? - @majidff: IRIB is not broadcasting nor talking about the prayer. #iranelection


+ RT @majidff: این انتخاباتی که انجام دادیم اگر مشکلاتی توش پیش نمیامد ما تو 30 سالگیمون گام بزرگی ورداشته‌بودیم.


+ آزاداي در صداوسيما،مذاكره براي حل اختلاف در نتايج انتخابات، آزادي زندانيان،دلجويي از آسيب ديدگان
+ شليك گاز اشك آور به صفوف نمازگزاران
+ رادیو زمانه/ هاشمی: زندانیان آزاد و آسیب دیدگان دلجویی شوند
+ بی‌بی‌سی‌: شادی صدر دستگیر شد
+ بی‌بی‌سی‌: رفسنجانی برای حل 'بحران' انتخابات پیشنهاد داد
+ رادیو فردا/هاشمی: اعتماد مردم را برگردانیم، این هدف مقدس ماست


+ بعد از خطبه‌های امروز هاشمی‌رفسنجانی، باز هم برای دقایقی بلاگفا از کار افتاد.
+ بعد از اختلال در سرویس توییت در اکانتِ من که به گزارشِ لحظه‌به‌لحظه‌ی امروز می‌پرداخت. بالاخره یک ربع‌مانده‌به شانزده، توییتر درست شد. و می‌تونم توییت کنم. Follow Me


+ نادران: افشاگری احمدی‏نژاد مصوبه مجلس بود!
+ گزارش فرارو از هاشمیِ امروز
+ فرارو/راهکارهای هاشمی رفسنجانی برای خروج از بحران
+شادی صدر در راه رفتن به نماز جمعه توسط لباس شخصی ها ربوده شد
+ شادي را بدون حجاب و با خشونت و كتك ربودند!
+ آفتاب/ شمار نمازگزارن بیش از یک میلیون نفر تخمین زده می‌شود/سخنان آرامش‌بخش ذخیره انقلاب در نماز جمعه تاریخی تهران


+ ویدئو: حاشیه نماز جمعه امروز تهران به امامت رفسنجانی
+ ویدئو: زخمی شدن یک نفر در میدان انقلاب در نماز جمعه(خونریزی از سر)


+ "بالاترین" تقریبا از شروع خطبه‌ها از کار افتاده‌است. بلاگفا مجددا فعال شده‌است.


+ شعار: ما اهلِ کوفه نیستیم/ حسین تنها بماند ... روسیه حیا کن/ کشورمو رها کن
+ ویدئو: یک  / دو


+ از اخبارِ رسیده: پس از تجمع مردم جلوی دانشگاه تهران و دادن شعارهایی مثل مرگ بر روسیه ،مرگ بر دیکتاتور و میر حسین یا حسین، موتور های نیروی جمهوری اسلامی از سمت میدان انقلاب به سمت مردم هجوم آورده و با ایجاد صداهای گوش‌لرزان با موتور های خود سعی در ساکت کردن مردم را داشتند.ولی مردم به هیچ یک از این صحنه سازی‌ها توجه‌ای نکرده و به دادن شعار و گرفتن دست‌های خود رو به بالا به نشانه ی پیروزی ادامه دادند.پس از شروع سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی مردم شعار هایی مثل (هاشم،هاشمی/سکوت کنی خائنی) رو سر می‌دادند که نیروی های جمهوری اسلامی با حمله به مردم و زدن باتوم به مردم آن‌ها را به سمت میدان انقلاب فراری دادند.


+ پاسخ کرباسچی به اظهارات کوثری
+ توكلي: انتخاب وزرا مانند استخدام کارمند نباشد


+ یک عکس | یک ویدئو



+ از زبانِ دوستم احسان،که در مراسم بود:
سلام،من طرف‌های وصال بود. جمعیت خیلی زیبا بود.همه سبز،زن‌ها سبزتر،شال،روسری،دست‌بند، خلاصه همه‌چی عالی. همه پیروزمندانه و با قاطعیت دستان‌اشان به شکلِ "V" بالا بود. و وقتی هاشمی حرف می‌زد همه تشویق می‌کردند و "الله‌اکبر و یا حسین،میرحسین" می‌گفتند.تمامِ خیابانِ ویلا و طالقانی مملو از ماشین‌های پارک‌شده‌بود...


+ پدارم از امروز می‌گوید: درست قبل از شروع خطبه‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، از بالای خیابان قدس حمله کردند و میان صفوف نمازگزاران و تجمع‌کنندگان گاز اشک‌آور زدند. ما فرار کردیم سمت طالقانی و رسیدیم به وصال. سر وصال عده‌ای از طرفداران آقای احمدی‌نژاد با پرچم‌های ایران جمع شده بودند و شعار می‌دادند که حامیان موسوی از شرق به آن‌ها نزدیک شدند و وارد جمع‌شان شدند. اینجا حضور نیروهای انتظامی - و نه یگان ویژه یا لباس شخصی- کاملا مشهود بود. با شروع خطبه‌ها حرکت کردیم سمت بلوار کشاورز تا رسیدیم به بیمارستان ساسان و چند دقیقه‌ای اطراف بیمارستان نشستیم. اواخر خطبه‌ی اول بود که یک عده بسیجی موتورسوار با چماق و باتوم و کلاه‌خود از جنوب وارد بلوار شدند و ویراژ دادند، اما با کسی درگیر نشدند...


+ تحلیلی از داریوش: بعید می‌دانم واکنش مدافعان رييس دولتِ نهم، واکنشی آرام و معقول باشد، اما هاشمی بهترین بازی سياسی عمرش را انجام داد. این نظام اگر نتواند از چنین پتانسيل سیاسی شگفتی استفاده‌ی مناسب ببرد و این فرصت‌ها را مثل تمام فرصت‌های دو ماه گذشته بسوزاند و به باد دهد، نظامی است که قادر نخواهد بود از هیچ بن‌بست و انسدادی خارج شود...


+ حمله به مهدي كروبي در حاشيه نماز جمعه
+ چند تصویر از نماز جمعه‌ی امروز
+ گزارشی مختصر از امروز


+ بخشی از یادداشتِ فیس‌بوکِ موسوی: آیت الله هاشمی رفسنجانی با اتخاذ موضع میانه، ولی از طرف چپ، همه حداقل های لازم را برای جنبش سبز در حالی بیان کرد که تدارکات گسترده برای فشار به ایشان صورت پذیرفته بود. چه در صحن نماز جمعه و چه پیش از آن (که با بازداشت دخترانش بدین گونه پیام دادند که از هیچ جنایتی دریغ نخواهند کرد) ایشان نه تنها تحت فشار آنانی که می خواستند وطن را در غیاب ما بفروشند، اعتراف نکردند که عامل بیگانه اند و یا فریب خورده اند، بلکه به آزادی خواهی همه کسانی که قرار بود بعد از ایشان اعتراف کنند صحه گذاشتند
ایشان امروز به عنوان حلقه ای از زنجیره سبز، ما را به تاریخ وصل کردند.


+ فایلِ صوتی: خطبه‌ی دوم هاشمی
+ تعدادی از ویدئوهای تظاهرات امروز در این صفحه
+ ویدئو کامل خطبه نماز جمعه رفسنجانی 26 تیر ماه


+ Police Fire Tear Gas Outside Friday Prayers in Tehran (نیویورک‌تایمز)
+ Rafsanjani calls for release of Iran's post-election prisoners (سی‌ان‌ان)
+ persianBBC/ عکس: نماز جمعه امروز تهران


+ امروز- عکس‌هایی از بانو رهنورد
+ عکس: ناطق نوری و حسن خان
+ عکس: ویوا شیخ!


+ حضور شخصیت‌های مطرحِ سیاسی امروز قابلِ توجه‌بود:
موسوی،کروبی،سيد ياسر خميني،حسن روحاني،مجيد انصاري،ناطق نوري،محسن رضايي،محمد هاشمي،محمد رضا باهنر،عليرضا محجوب،نبي‌حبيبي، شيخ قدرت‌الله عليخاني و عبدالله نوري...


+ چهار لینک از "عصر ایران":
     +نماز جمعه تهران به امامت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی (تصویری)
     +وزير اطلاعات:چند بار به موسوی و کروبی تذکر دادیم ولی اعتنا نکردند/جلسه منافقین و صهیونیست ها برای ترور احمدی نژا
     +انتقاد شدید فعال اصولگرا از خطبه های هاشمی
     +حاشیه نگاری فارس از نمازجمعه تهران: افراد مشکوک کروبی و هادی غفاری را کتک زدند   



+ مسیح عزیز، در مطلبی با عنوانِ "برگزاری نماز وحشت بر بزرگان نظام واجب شد" : جمعه بیست و شش تیرماه نمازی متفاوت برگزار شد که در آن کروبی را می زنند، به هاشمی فحاشی می کنند و برای یاران موسوی گاز اشک آور پرتاب می کنند این هم خود گواه این است که یاران دیروز تقسیم شده اند میان مردم و قدرت. جمعی بوسه بر دست قدرت می زنند و جمعی دیگر در میان ملت کتک می خورند...


+ تصاویر منتخبِ رجانیوز(حامی دولت) و سایر لجن‌پراکنی‌هایش
+ اهانت به عبدالله نوری در نماز جمعه تهران
+ گزارش رسانه ها از شلیک گاز اشک آور به سمت مردم در نماز جمعه امروز تهران
+ گزارش تصویری: بسیج نیروهای نظامی برای نماز جمعه امروز تهران
+ شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» در نماز جمعه امروز تهران
+ نماز جمعه امروز تهران به خشونت کشيده شد،/ مجموعه فعالان حقوق بشر
+ تمدن: ضرب‌وشتم كروبي را پيگيري مي‌كنيم
+ برخی عکس‌های جالب از امروز


+ Rafsanjani condemns Iranian regime's handling of post-election unrest
+ وزیر اطلاعات می‌گوید که پیروز نشدن محمود احمدی‌نژاد در انتخابات از اولویت‌های درجه اول آقای هاشمی رفسنجانی بوده‌است.
+ بی‌بی‌سی‌فارسی‌:درگیری پس از نمازجمعه در تهران
+ Tehran's streets erupt after a key cleric speaks
+ Even as he spoke, however, police used batons and tear gas against some of Mr Mousavi's supporters nearby and more arrests followed.
+ Rafsanjani used strong language in his sermon, demanding that political prisoners be released.
+ Iran's Rafsanjani, in Speech, Shies Away from Confrontation



*** *** ***
هنوز خودم هیچ اظهار نظر خاصی در مورد خطبه‌های بیست‌وششمِ تیر نکرده‌م. ولی قاعدتن نظرم مثبت است. وجای بحث داره. من هنوز ندیدم سایتی یک تکست خالی و دقیق از حرف‌های هاشمی تهیه‌کرده‌باشه. می‌شود یک‌سِری نکته‌سنجی‌های ساده‌کرد. تا آن‌جایی که تا خاطره‌م هست از احمدی‌نژاد که نامی نبرد. از رهبرِ فعلی فقط یک‌بار در موردِ آن‌پنج‌روز حرف زد. و فرکانسِ کلمه‌ای که باید نظرِ ما را جلب می‌کرد «مردم» بود. یک گزارش از حرف‌های هاشمی -نه صرفن خودِ تکست- را که همین‌جور گذرا چِک کردم بیش‌از ۴۰ بار تکرار کرده بود «مردم»را...
هاشمی باید مطالعه شود. حرف‌های این هفته‌اش باید بررسی-تحلیل شود. خیلی عالی بود.

 


در توییتر برای دوستانی که پی‌گیر بودند از خطبه‌های امروز هاشمی در نماز جمعه نوشتم.


متاسفانه در بخش پایانیِ خطبه‌ی دوم، توییت‌کردن‌های‌ام به مشکل برخورد و نتونستم توییت کنم.


از بخشی‌که راجع به زندانی‌ها گفت چند توییت که نشد در توییتر پابلیش‌شوداینجا بازنشر می‌کنم:


+ باید با آسیب‌دیده‌گان و عزاداران هم‌دردی شود.
+ لازم نیست در این شرایطی کسانی را با این عنوان در زندان داشته باشیم. بگذاریم بیایند و به خانواده هاشان بپیوندند
+ باید فضایی بوجود بیاید که همه بتوانند حرفهایشان را بزنند. صدا و سیما باید شرایط این کار را فراهم کند
+ نگذاریم بازندانی کردن آدما... دشمنها به ما بخندن
+ به آسیب دیدگان این وقایع باید دلجویی بشه و دل آنها را به نظام نزدیک کنیم
+ هاشمی وقتی از زندانی ها حرف میزد و بغض کرد و حالت گریه داشت
+ رو این مشکل میشه اسم بحران گذاشت
+ شعارها به نفعِ رهبر و هاشمی ... پایانِ خطبه‌ی دوم.


خطبه‌های امروز لحظه به لحظه در


twitter


 


پ.ن: توییتر که نباید محدودیت ارسال داشته‌باشه! داره؟؟... من هنوزم بعد از آخرین توییت، نمی‌تونم توییت کنم متاسفانه. (شِت)

 


لحظه به لحظه


با خطبه های هاشمی و نماز جمعه


FOLLOW ME

Thursday, July 16, 2009

بیست‌وششمِ تیرماه

 


جمعه وقتِ رفته، موسمِ دل‌کَندنه
خنجر از پشت می‌زنه
اون‌که همراهِ منه


 


اکبر آقا
یه ایندَفه‌رُ ...


جانِ عفت!


اکبر


 


پ.ن: ایضا به‌خاطرِ دلِ داف‌‌های هوادار :دی

Tuesday, July 14, 2009

ازدواج؟

 


ازدواج- -> در لغت‌نامه‌ی دهخدا:


جفت گرفتن، زناشوئي، پيوند كردن، نكاح ...


ازدواج- -> در فرهنگ ِ معین:


زن گرفتن، شوهر كردن ...


ازدواج- -> در گراند کافه‌ی بزرگ:


۱- جفت گرفتن، تزويج، شوهر/زن اختيار كردن| رجوع شود به النِكاحُ سُنَتي‌...


۲- يك پايانِ احمقانه به خيلي چيزها | قراردادي لوس،بي‌معنا و مفتضح


 


پ.ن: آرشيو›› بيچاره؟

Saturday, July 11, 2009

به‌یادِ  چشم‌های ندا، که پْشتِ پِلکِ ما آرام...



کدام محکوم؟هرکس می‌خواهد باشد:یکی‌که سرش ارزش داشته‌باشد



 


فخرالنساء می‌گفت:«این‌ها که کار نشد، خودت را داری فریب می‌دهی. باید کاری بکنی که کار باشد، کاری که اقلا یک صفحه از تاریخ را سیاه کند. تفنگ را بردار و برو کنار نرده‌های باغ و یکی را که از آن‌طرف رد می‌شود، نشانه بگیر و بزن. بعد هم بایست و جان‌کندنش را نگاه کن. اما اگر از کسی بدت آمد، اگر دیدی که طرف دارد یک بیت شعر را غلط می‌خواند و یا بینی‌اش را می‌گیرد و یا حتی پایش را گذاشته‌است روی سکوی خانه‌ی تو تا بندِ کفش‌اش را ببندد، مأذون نیستی سرش را نشانه بگیری. انتخابِ طرف هرچه بی‌دلیل‌تر باشد به‌تر است. کسی که برای کشتن یک آدم دنبالِ بهانه می‌گردد هم قاتل است و هم دروغ‌گو، تازه دروغ‌گویی که می‌خواهد سرِ خودش کلاه بگذارد. اگر خواستی بکشی دلیل نمی‌خواهد. باید سرِ طرف، سینه‌ی طرف را هدف بگیری و ماشه را بچکانی، همین. ببین، از اجداد والاتبار یاد بگیر. وقتی شکار پیدا نمی‌کردند آدم می‌زند، بچه‌ها را حتی. می‌ایستادند و نگاه می‌کردند، به دست‌ها و پاهایش که جمع می‌شد و تکان می‌خورد و به آن چشم‌ها که خیره به آدم نگاه می‌کرد.»


 


+شازده‌احتجاب

Friday, July 10, 2009

بعضی دیافراگم‌ها هست که آن‌توها گم می‌شه


صاف و پوست‌کَنده به‌ش می‌گم:«نه». با مهربانی ولی محکم. نمی‌خوام از خودم برنجونمش. من از این روابطِ جنسی متنفرم. این مردها جز به همین فکر نمی‌کنن. تازه اگرم رضایت بدم توی بغلم یخ می‌زنه. خصلتِ روشن‌فکریه دیگه. حتمن از دخترهای روشن‌فکر بدش می‌آد. لابد خیال می‌کنه توی رخت‌ِخواب صحبت از ادبیات می‌کنم. اما اشتباه می‌کنه. خدایا به‌ش بگو که اشتباه می‌کنه. توی رختِ‌خواب باید از زندگی لذت برد و کاری کرد که طرفم از زندگی لذت ببره. همین. نکنه ح.ش.ر.ی باشم. می‌آیی به پسری کمک کنی می‌بینی خودت نمی‌تونی سیر بشی. ولی طرف اصلن توی این فکرها نیست. خدیا، جدا نمی‌دونم چه‌کنم...


 


ولف می‌نویسه هفتاد و پنج درصدِ زن‌ها از نظرِ جنسی نیمه‌سردند. نمی‌فهمم منظورش از نیمه‌سرد چیه. از این موضوعِ دیافراگم و این بساط‌ها هم هیچ سر درنمی‌آرم. سه‌ساله یکی خریده‌ام. فقط می‌گذارم جلوم و نگاهش می‌کنم. آخر وقتی آدم به‌اصطلاح هنوز دست‌نخورده‌است -از این کلمه دلم به‌هم می‌خورد.بوی قرون وسطای اسپانیارو می‌ده-  چطور می‌تونه دیافراگم بگذاره؟ من فقط دلم می‌خواست توی تاریکی بغل‌اش بخوابم و به صدای بارون گوش بدم.الان هردومون داریم بارون به این خوبی‌رو تلف می‌کنیم.


 


+ خداحافظ گاری‌کوپر

Tuesday, July 7, 2009

 

نه زمین خاک ِ قدیمی، نه هوا همون هواست | تا چشام کار می‌کنه،هرچی که مونده نابه‌جاست


 


+ برای آقاجان روستایی ام که آقایش خانه خرابمان کرده است


+ محمدرضای گلم! روزت مبارک!


نشستم، خوندم و گریه کردم. همین.


چقدر دلم برای سمیه توحیدلوی عزیز. برای ابطحی عزیز تنگ شده. چه ناخوش‌ام برای حجاریان برای امین‌زاده.
دوستانِ دربند.... کاش زودتر آزاد شوند...

Sunday, July 5, 2009

صُلح‌انگاشته

گراند کافه ...


 


نمی‌دونم چرا عاشقانه‌م نمی‌آد. شده یه وقتایی هِی بخوام اون مُدلی بنویسم نیادا ولی دیگه نه این‌قدر طولانی که من چند وقته می‌خوام از دوستت‌دارم‌ها و آغوش‌های بی‌دغدغه و سینه‌های بی‌تاب و نازشکرخنده‌ها و بوسه‌تشنگی‌ها و ناز-بیش-مَرنجان‌ها و الخ بنویسم. واژه‌ها همین‌جور بی‌خودی دل‌اشان نخواد از عطرِ تو پیاده شوند و مُدام پشتِ بنفشه‌های همیشه، طعنه زنند که «عشق آمدنی بود نه آموختنی» و من ِ از هدایت‌جامانده‌‌ی در انزوا-غربت‌نشین در حسرتِ یک،دو دریچه،تَه‌مانده‌ی دعا را عُق می‌زنم. نه، نه‌این‌که وزنِ مُرده‌ای روی سینه‌ام گاهُ‌بی‌گاه فشار دهد،خیال است دیگر. گاه پرواز می‌کند.به خودت می‌آی یک وقت می‌بینی هِه، اسم «لکاته» چه خوب می‌نشیند روی بعضی‌ها این ایام و چه سایه‌بازاری‌ست روی یک تخت‌خوابِ تک‌نفره...

خلاصه یادت نرود،بانو، راه‌مستانه بزن. آهسته که در را باز می‌کنی، چشم‌ات به تاریکی عادت کرده/نکرده «گَرَت قصدِ خونِ ماست»، این منِ ندانسته-صُلح‌انگاشته‌ و آن آتشین‌برقِ بلاکَده. این‌گونه بگویم‌ات:


رحم نکن!

Friday, July 3, 2009

حکم رو کاغذ مالِ محکمه‌ست

 


گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است


 


با بعضی دوستان که در خارج از اینترنت، بحث می‌کنم یا گپ می‌زنم، فهمیدم که من نه‌تنها با «ان» نمی‌توانم کنار بیام-البته جهتِ تاکید عرض می‌کنم- ، اصولا با طرف‌دارهای این حکومت و آلسو هواخواه‌های «ان»،چه کم‌رنگ، چه پُر رنگ، خلاصه با هر دوزی نمی‌توانم، حرف‌هایم را جمع کنم یا به شکلی به‌خوشی تبادلِ نظر کنیم.
دیدید که این اواخر هم ماشالله همه یاد گرفتند،بگن «خُب نظرِ شما هم که محترمه!»
آقا،خانم، با این‌که خیلی بد می‌دانم آدمی، حُکمِ کلی و جهان‌شُمول و فراگیر و الخ صادر کنه ولی جدن می‌گویم دیگر برایم نظر هیچ، «ان»یی محترم نیست. و اصلا «چیز-شِر»ِ محض است و تُخمی!
سلیقه‌ی سیاسی،مذاقِ حزبی و این‌ها حرفِ من نیست. اختلافِ همه‌ی این‌ها منظورم نیست.متوجه‌اید حتمن.


چندتا از همین دوستانِ مخالفِ درگیری‌های خیابانی، برمی‌گردد می‌گوید: -نقلِ به مضمون- "در همه‌جای این دنیا همه‌ی حکومت‌ها مخالفانِ خودشونُ سرکوب می‌کنند و موجباتِ قتلِ کسانی را که در پیِ مخالفت و به‌نوعی براندازی باشند را فراهم آورده و خلاصه اینی‌که می‌بینی لازمه‌ی همه‌ی حکومت‌هایی‌ست که خواهانِ قدرت‌اند"


بعد چندین نتیجه‌گیری می‌کند مثلِ این: "پس کجای دنیا را می‌خواهی بگویی دموکراسی وجود دارد؟"
" تو فقط تهران را می‌بینی که این‌گونه است" یا " موسوی وقتی می‌بیند جوونِ مردم کشسته می‌شود چرا در خانه نشسته،بیانیه صادر می‌کند؟"


و جوابِ من اینه: " اَی خاک بر سرت، با این فکر کردنت"! و صدسالِ سیاه نمی‌خواهم برای همچین کسایی منطق بیاورم و واژه‌هایم را صرفِ همچین آدمکانی کنم! بُگذارید رو حسابِ هرچه می‌خواهید! متوجه‌اید حتمن.


به قولِ این وبلاگِ خس و خاشاکی، «اگه بلد بودی کودتا کنی، باز کم‌تر حرص می‌خوردیم!»


عمر‌البشیر هم وقتی توسط لاهه، محکوم شد برگشت گفت: "عدالت بين‌المللی زمان حمله به عراق و افغانستان، بمباران غزه و اقدامات جنايت‌باری که در زندان‌ها ابوغريب و گوانتانامو اتفاق افتاد، کجا بود؟"


می‌بینید؟ دقیقا از جنسِ حرفِ رهبرانِ ایران و دوستان ِ تاثیر گرفته از این اندیشه.
حتی شاگردانِ این رهبران هم از همواره از همین جنس‌اند، نمونه‌اش احمد خاتمی در نماز جمعه‌ی اخیر:
"دبيركل سازمان ملل گفته احساس نگراني كرده است، بيچاره زماني كه 400 طفل و 100 زن را در غزه كشتند، احساس نگراني نداشتي. هر روز در عراق و افغانستان آدم مي‌كشند، احساس نگراني نداري ولي اينجا احساس نگراني مي‌كني..."

اصلا کاری به این‌چیزها هم ندارم. واقعن این‌چه نوع طرزِ تفکری‌ست که استدلال این باشد: در جای دیگر هم آدم می‌کشند؟ روز به روز بیش‌تر در ذهنم مُرور می‌شود پیشانی‌نوشتِ وبلاگِ کمانگیر که «بترسیم از زمانی که کُشتنِ آدمی‌زاد در جامعه عادی شود.» متوجه‌اید حتمن.
آدم این طرزِ قدرت‌خواهی را که در دوستانش(!) می‌بیند، مقدار زیادی ناراحت می‌شود حتمن. و احتمالن آن‌ها نیز برای من همین را حس‌تراشی می‌کنند، با آن حسِ کج و معوج‌اشان.


راجع به آن‌چه مطرح کردم در فرصتِ بیش‌تری خواهم نوشت. خوش‌وقتُ مسرورم که تکنولوژی اطلاعات این آقایان را بی‌چاره و وامانده کرده. اینترنت،ماهواره و اصلا اینفُرمیشن و کامیونکِیشِن‌ها پدرشون را در آورده. خوش‌بختانه علی‌رغمِ فیلترینگِ شدیدی که دنیای مجازی توسطِ دیکتاتورها برقرار است همچنان شیوه‌ی در پیش گرفته‌شده بیداری‌ست و حق‌خواهی.


پ.ن۱: عنوان از دیالوگی در فیلمِ اعتراض- مسعود کیمیایی
پ.ن۲: بیتِ ابتدا، از اقبال. برگرفته شده از وبلاگ بهنود
پ.ن۳: کلیپ: Ahmadinejad ( Spoke English) & Medvedof
پ.ن۴: این چهار عکس را هم‌که باید دیده‌باشید.