Sunday, June 7, 2009

به ایران بگو

 


وطن: پرنده‌ی پَر در خون!
وطن: شکفته گل در خون!
وطن: فلاتِ شهید و شمع!
وطن: پا تا به سر خون!


وطن: ترانه‌ی زندانی
وطن: قصیده‌ی ویرانی
ستاره‌ها، اعدامیانِ ظلمت
به خاک اگرچه می‌ریزند
سحر دوباره بر می‌خیزند...


 


پ.ن: شنیده‌ام این نزدیکی‌ها،‌ بین دزدها و قاتلان و نامَردها دعوا شده است...