همهی چیزهای عظیم و مهمی که میشناسیم کار عصبیهاست. همهی مکتبها را آنها بنیان گذاشتهاند و همه ی شاهکارها را آنها ساختهاند و نه کسان دیگر. بشریت هرگز نخواهد فهمید که چقدر به آنها مدیون است و بخصوص آنها برای ارائه این همه چیز به بشریت چقدر رنج کشیدهاند. ما از شنیدن موسیقی خوب، از دیدن نقاشی زیبا لذت میبریم، اما نمیدانیم که برای سازندگانشان به چه بهایی تمام شدهاند، به قیمت چه بیخوابیها، چه گریهها، چه خندههای عصبی، چه کهیرها، چه آسمها، چه صرعها، و چه مقدار اضطراب مرگ که از همه آنهای دیگر بدتر است …
+درجستجوی زمان از دسترفته/مارسل پروست
From The Bottom Of My Broken Heart
پ.ن۱:آن روزهاییست که حوصلهی خودم را هم ندارم.
پ.ن۲: ژانرِ اونایی که از قبل هماهنگ میکنن: «کجا بریزم؟» ...
پ.ن۳: ژانرِ دخترایی که الان تو دلشون میگن: "وااااااااااااااااااا"