وقتهاییست که میشه،نمیشهی ایرج، میشه همهی زندگی، خود ِ زندگی:
بی تو میشه با نسیم: بیعتی همیشه کرد
میشه با پنجره ساخت، توی گلدون ریشه کرد
بی تو از آینهها... میشه تا ستاره رفت
بی تو میشه زنده بود زندگی نمیشه کرد
اگه بعد از این مصرع آخری، آدم زنده بمونه، ادامهاش میگه:
میشه با شب راه اومد ... میشه از گریه گذشت
میشه گم شد تو قفس ... همهی دنیا رو گشت
میدونی دیگه چی میچسبه؟ "دل ِ دیوانه"ی ویگن!
پس از این زاری مکن... هوس یاری نکن! تو ای ناکام! دل ِ دیوانه!
گوش بدید:
پ.ن: قد ِ آغوش ِ منی! نه زیادی: نه کمی!