«هیچ رمانی مرا به هیجان نمیآورد و محسور نمیکند و ارضا نمیکند مگر آنکه حتی به کمترین میزان، نوعی انگیزش ِ اروتیک داشتهباشد. این را هم اشاره کردم که انگیزش من زمانی کامل میشود که عنصر اروتیک نه یگانه عنصر است و نه عنصر غالب، بلکه با حضور سایر عناصر تکمیل میشود، درست به همانگونه که در زندگی واقعی میبینیم.»
میبینی؟ چه خوب میگوید آقای یوسا. اصلن همین است، حالا او میگوید رمان. من میگویم گودر و وبلاگ و توییت و رمان و گپ زدنها و فیلم و الخ . شورش را در نمیآورم، ولی انگبزش ما خب این زمانها کامل میشود. چه عیبشه؟ و اکثریت مردمی که من میبنینم اصولن گند زدند با خیلی از اعتقاداتاشان. توهین نمیکنم ولی زندانی ِ عقاید میشوند، راستراست راه میروند و لبخند ِ فیلان میزنند. نه آقاجان. نوعی انگیزش ِ اروتیک. من اکثر گپ زدنهایام، کامنت بازیهایام ، را اینگونه بیشتر پسند کردم.
باید بیشتر توضیح بدهم شاید. چون به خیلی چیزها مربوط است. بهاینکه ما چهزیاد همهاش نگران برداشتها و تاویلها و افکار دیگرانیم. هی قضاوت میشیم، هی قضاوت میکنیم. به اینکه لحظهخرابکنیم اصلن.