Tuesday, May 5, 2009

تلخی انگ است

wow grand cafe again ;)


 


"وقتی‌که روح تلخ می‌شود تلخ می‌ماند. کاری نمی‌توان کرد. تلخی انگ است. داغ است و مهر و نشانه‌ست. می‌ماند؛ می‌شود هویت انسان. مانند رنگِ چشم. هرچند رنگ چشم دنیا را رنگی نمی‌کند ولی تلخی... تلخی تصویرهای تلخ می‌سازد. تلخی تصویر واقعیت است. تصویر ِ روی شیشه‌ی مات تو، وارونه، کوچک‌تر از واقع"


+


 


پ.ن۱: من یه چیزی رو چندین وقت هی یادم می‌ره بنویسم! و اون اینه‌که ما عنوان‌بندی‌های «از لحاظ ِ...» رو از بزرگِ قبیله، سرهرمس مارانای کبیر برداشت کردیما.ایشون به شدت کارش درسته. اینو که خوندم یادش افتادم و گفتم. این‌جا یک نمونه از اون نوشته‌هامه که به قبلی‌هاشم لینکیدم...
پ.ن۲: +