سرینوشتههای مربوط به انتخابات تحتعنوانِ «انتخاب کردن،با دیکتاتور کنار آمدن نیست 3،2،1» را میبینم که در بینِ برخی از دوستانام خوشصدا کرده و از نظراتاشان گاهوبیگاه بهرهمند شدم و بازخورد ِ آنرا تا حدی حس کردم. با دوستانِ خوبام در فیسبوک و مسنجر هم حرف زدم و حتی از بعضی دوستان دعوت به طرحِ نظرهاشان کردم. از دوستانی که با نگرانی دلجویی و امر به آرامش کردهند از حیثِ اینکه موضوع دخلی هم به سیاست دارد نیز ممنونم. بیشتر ِ کسانیکه من آنها را مُشتاق به انتخاب کردن دیدم هم رایاشان به میرحسین موسوی بود. و عدهای نیز به کروبی. خوشبختانه من کسی را ندیدم که از احمدینژاد تعریف و حمایتی کند و لابد اگر میکرد، دوستِ من نبود خُب! ولی در کل، شنیدهام هستند بسیارانی که از احمدینژاد طرفداری میکنند و خُب چیز ِ خیلی عجیبغریبی نیست. ولی یک نکتهای هست. و آنهم این ترکیب است: «شهرستانیها».
اکثر ِ قریب به اتفاقِ برخوردهایِ بسیارم، یا شنیدههایم، این نشان را دارند که «هوادارانِ قابل اعتنا و حداکثری» این آقای احمدینژاد، «شهرستانیاند» و به نظرم این موضوع خیلی اهمیت دارد.
من نه توانایی و نه حوصلهی بررسی و تحلیل این موضوع را دارم. ولی از یک دیدگاه به آن مینگرم:
آن هم اینکه،به شما اینرا القا میکند که
یک)"هر چه امکانات و آگاهیِ شما کمتر باشد، توقع و سلیقهی شما سطحیتر است"
دو ) و نیز لحنِ گوینده، مبین ِ این موضوع استکه: "شهرستانیها را سادهتر میتوان فریب داد و در حقیقت، آنها فریبخوردهاند"
اصلن به نظرم این «شهرستانیها» معنی ندارد. شما کجا را میخواهید اینگونه بخوانید؟
تهران را؟ هرجا جز تهران را؟ هرجا جز مرکز استانها؟ همهی شهرهای بزرگ به جز حومهی تهران؟
در واقع، در ناخودآگاهِ مخاطب،تنها دو مفهوم جدی، به نظرم وجود دارد: «بیعدالتی و فقر» و یک سری مسائلِ جانبی که او انگار احساس میکند نمیتواند در واژهای آنها را مجموع بیابد و پناه میبرد به عبارتِ «شهرستانیها» و اینگونه مینامد. حق هم دارد.
مطلب را جمعوجور کنم؛ «بیعدالتی و فقر» سبب گمراهی میشود. مَردُمی که از آن رنج میبرند - و کم هم نیستند- میتوانند گمان برند که رییسجمهوری که از پایتخت،بلند میشود و در گرما و سرما، از نزدیک با آنها ملاقات میکند و این لمس ِ دستان ِ او، خواب نیست و در عین ِ بیداریست، بوی ِ خوب ِ اسکناسِ تانخورده هم عینِ واقعیت (از بوی سیبزمینی و شیر و ... بگذریم) ، چرا حق نداشتهباشد که تسلیم ِ وعدههای خام شود؟ او میتواند به چشم ببنید که یک مسیر پانزدهدقیقهای برای استقبال را احمدینژاد، دو ساعته گذراندهاست. ... ولی او در شرایطیست که شاید نتواند تمیز دهد،«وقت» چه عنصر مهمی برای یک رییسجمهور است و اصولا مگر طبقهبندیِ وظایف و سطحبندیِ مدیرانِ امور ِ مختلف معنی ندارد؟ مگر نهاینکه افتخار به این است که به مدیران و وزرایت اعتماد کنی-که لیاقت میخواهد- تا نخواهی پای هر کاری حاضر باشی و سرک بکشی و دخالت کنی. تمیز بدهی که مدیر بودن در بالاترین سطحِ خودش،با جایگاه ِ یک نوکر و کارگر و شبزندهدار و خُرماخور - حد ِ اعلای عوامفریبی اعلام ِ این است که در جلسات هیئت دولت چه خورده میشود!!- تفاوتهای خیلی تابلویی دارد!!
راستی، انتخاب کردن، با دیکتاتور کنار آمدن نیست!