دخترو بهش میگم: چی ماهی ... رنگش میپره
دخترو تا میگمش: چه ماهی... رنگش میپره
رنگ گلسنبلی از روی قشنگش میپره
[آخ] دیدمش خنده کنون ... مثل ِ یک سرو ِ روون
عشق ِ اون ابرو کمون ... آتیش به جونُم میزنه ... به آشیونُم میزنه
وای، وای، وای
دلُم غرق ِ الو شد ... روز مو مثل ِ شو شد
خدایا چی بگویُم ... چطو شد که ایطور شد
**** ****
کسانی که بر خلاف ِ من، سن و سالی به هم زده باشن و احیانن دل ِ شیداشون پیش ِ صدای دلکش، کلاس ِ عاشقی گذرونده باشه، الان که این دو،سه بند شعر ِ بالا رو میخونن دلشون غنج میره و گوشهی چشمی تر میکنند و یاد دلبری، دلرُبایی، لعل ِ لبی، سینهبند ِ بیتابی، ساغری، زلف ِ جعدی، جشم ِ آتشگردونی؛ یا اصلا بذار بهت نزدیکتر شَم، یاد ِ همون کوچهای که سر میشکند، دیوارش میاُفتند و دلشون بدجوری که نه یه جور ِ خوبی، واسه اون خزون و باهارا، زمسونا و تابسونا ملول که نه،تنگ هم نه، خاطرخوا میشه. بذا ایجور ملتفت شی که یه هوا، ابری میشن و نینی ِ چشاشون خلاصهی خیسی میشه از روزگار. سلانه سلانه تا پای آینه که میری شایدم ایندفه از همون ارتفاع ِ تر، موهای سپیدتو دیگه نتونی نادیده بنگری، اونوقتیکه ناغافل مرور میکنی یه چشمه کرشمه، یه آسمون غمزه، یه بقچه عشوه، و حالا با دسای آفتاب، مهتاب دیده گیسو پریشون میکنی و خاطرههات قد علم میکنند؛خودی نشون میدن.
دیگر از تو، بانگ ِ طرب
کی برخیزد نیمهی شب؟
از چه تو بستی لب به سخن
ساز ِ شکسته چون دل ِ من...
**** ****
پُرسون،پُرسون
یواش،یواش
اومدم در ِ خونهاتون
ترسون،ترسون
لرزون، لرزون
اومدم در ِ خونهاتون
یک شاخه گل در دستم... سر ِ راهت بنشستم
از پنجره منو دیدی ... مثل ِ گلها خندیدی
آآااااااآاااای
آه، به خدا، آن نِگهت،....
از نظرم نرود...
پ.ن: اگه حرفی،واجی،چیزی از قلم انداختم،همونطوری که هست بخونید.اگه امکان و فرصتاش فراهم بود با صدام براتون ضبط میکردم!