Friday, April 10, 2009

بله و بلا

شما در گراند کافه‌ هستید...


 


منم
حوايي كه سيب مي چرخاند
تن خدايان را مي لرزاند
و بهشت را از چشم مي اندازد...


سارا محمدی


 


پ.ن۱:عجب گیری افتادم،گفتم حالا که در مورد ِ از دست دادنِ خاتمی ننوشتم بیام در مورد دست دادن‌اش بنویسم، پاکش می‌کنم! میام در مورد سرمقاله‌ی برادر حسین بنویسم، می‌نویسم بعد پاک می‌کنم می‌گم همونی که گفته‌اند اسب چه حیوان نجیبی‌ست خوب کافیه دیگه! میام از هوا بنویسم،پاک می‌کنم، میام از کتاب بنویسم،پاک می‌کنم، می‌آم مقاله‌ی فیلترینگ بنویسم پاک می‌کم، شدم مثه اونایی که دست به آفرینش می‌زنند و از بین می‌برندشون! (اوه اوه!)

پ.ن۲: حداقل تبریکی عرض کنم پیش پیش به "آیدا احدیانی" و کتابِ "شهر باریک"اش، که قلم ِ خوبِ وبلاگی‌اش را که دوست دارم حتما هم کتاب خوبی از آب در می‌آید، آن‌هم با طرح‌ها و تصویرهای همیشه کم‌نظیر نیستانی آن هم از نوع توکا!


پ.ن۳: آخریشم بگم که این شعر ِ یزدان سلحشور رو بخونید حتمنی! +