Monday, March 2, 2009

?am i suffocating you


with grand cafe


اگر آخر ِ هر چیز خرابیه، آخر عشق هم خرابی‌ست.
بیا ساعت‌هایمان را تنظیم کنیم و راس یک ساعت ِ معین به هم خیانت کنیم.
بیا برای زندگی قیمتی بگذاریم و آن‌را به اولین تاجر بفروشیم. دشوارتر از خواندن ِ فکر ِ فاحشه‌ها که نداریم، پس بیا همه‌اشان را لو بدیم، خیلی چیز‌ها را فقط آن‌ها می‌دانند. چه بسا روز را باید خلاصه کرد و شب را به همیشه میل داد.


تو میان ِ فال ِ قهوه جایی نداری. تو آزاد ِ آزاد ِ آزادی، دُرُست. و همچو من!


 


Photo by:katherine elizabeth