نگران ِ چه هستی؟
برای شب های
بی تو
شعرهایی
از بر دارم
بغض هایی
در سر
و بارانی که آیا خواهد گرفت؟
و چتری که سالهاست
نمی دانم کجا پنهان کرده ای
و تو را
و مرا
خلوتی سرد فرا میگیرد
که من از صحت ِ آن برای تو بیخبرم
و خود را با یقینی که پیش تر ها نداشتم
دوباره حدس خواهم زد...
دیروز مرا از بهشت راندی
امروز تو را از زمین راندند
چه خیالی؟
سیبی ندارم،
شعری به تو میبخشم
و
بگذار دروغ نباشد که
بزرگان می بخشند...
lables:گاهنوشت،شعر
photo by: kornyx