من در قعر ِ ضمیر خود احساسی دارم، چون گواهی گوارا و مبهمی که گاهبهگاه بر دل میگذر و آن، این است که رسالت ِ ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او، به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند، کشوری نامآور و زیبا و سعادتمند گردد و آنگونه که در خور ِ تمدن و فرهنگ و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیآموزد. این ادعا، بیشک کسانی را به لبخند خواهد آورد. گروهی هستند که اعتقاد به ایران را اعتقادی سادهلوحانه میپندارند، لیکن آنان که ایران را میشناسند، هیچگاه از او امید برنخواهد گرفت.
ایران سرزمین شگفتآوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کمنظیر است. بزرگترین مردان و پستترین مردان در این آب و خاک پرورده شدهاند، حوادثی که بر سر ایران آمده، بدانگونه است که در خور کشور برگزیده و بزرگی است. فتحهای درخشان داشتهاست و شکستهای شرمآور، مصیبتهای بسیار و کامرواییهای بسیار. گویی روزگار همهی بلاها و بازیهای خود را بر ایران آزموده است. او را بارها لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته. ایران، شاید سختجانترین کشورهای دنیاست. دورههایی بودهاست که با نیمهجانی زندگی کرده، اما از نفس نیفتاده؛ و چون بیمارانی که میخواهند نزدیکان خود را بیآزمایند، درست در همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند، چشم گشوده است و زندگی را از سر گرفته...
تا چند کشی نعره که: قانون خدا کو؟ گوش شنوا کو؟
کو آنکه دهد گوش به عرض فقرا؟کو؟ گوش شنوا کو؟
این دوره مگر دورهی "ربات حجال" است؟ یا قحط ِ رجال است؟
مردان ِ هنرپیشهی انگشتنما کو؟ گوش ِ شنوا کو؟
امروز جمیع ِ علما خانه نشینند در ماتم ِ دینند
بر گردن ِ ما از غم دین شال ِ عزا کو؟ گوش شنوا کو؟
هر گوشه بساطی ز شراب است و قمار است
دیگی سر ِ بار است
ای مسجدیان امر به معروف ِ شما کو؟ گوش شنوا کو؟
یک نیمهی ایران ز معارف همه دورند نیمی شل و کورند
اندر کف ِ کوران ستم دیده عصا کو؟ گوش شنوا کو؟
پ.ن۱: متن ِ فوق بخشی از قلم ِ "محمدعلی اسلامی ندوشن" و شعر بخشی از "گوش ِ شنوا کو؟" اثر ِ "سید اشرفالدین حسینی" معروف به نسیم شمال.
پ.ن۲:
دنیا یه روز شبیهِ تو!شبیه ِ خواب ِ تو میشه|این همه آبادی ِ بد،یه روز خراب ِ تو میشه!