Friday, December 19, 2008

کافه سعدی!


باید خیلی غافل باشیم که یک وقتی در شعر ادبیات فارسی گشتی بزنیم و به اندازه‌ی "سعدی" توجه نکنیم. سعدی یک شاعر فوق‌العاده قوی است و هیچ کسی نمی‌تواند حق مطلب را در مورد اشعار سعدی ادا کند. و بزرگی وی خاصه در زمینه‌ی شاعری بر هیچ کسی پوشیده نیست.
سعدی آن‌قدر مظلوم است که هنوز می‌شود از هر چند نفر یکی را پیدا کرد که بخواند:
"بنی‌ادم اعضای یک‌دیگرند!" و هنوز می‌شود کسانی را بین ِ "دیگر" و "پیکر" به شک انداخت.


Grand Cafe & Saadi cafe by Majid


اصلا دوست داشتم پاتوقی چون "کافه سعدی" در خود همین وبلاگ داشتم و از سعدی می‌خواندم و می‌نوشتم،من و هم‌نسل‌های من از سعدی بهره‌مند نشدیم. نه تنها ما، که سعدی بین ما ایرانی‌ها هنوز می‌توان با قاطعیت گفت که دور افتاده است. دور مانده است، ما خودمان را سرگردان کرده‌ایم.


سعدی آنقدر مظلوم است که حوزه‌ی جمال‌شناختی آثار وی ضعیف بررسی شده و مردم باید بدانند که به واقع جهان در توصیف زیبایی‌هایش وام‌دار کلام سعدی‌ست. زبان او، کلام او، تار و پود فرهنگ ایران است در ظفر‌ها و شکست‌ها، در طغیان‌ها و رندی‌ها وی در زوایا‌یی بی‌بدیل و نو و همچنین مختلف اندیشه‌هایی روشن را به نمایش می‌گذارد.


بخوانید:


1-      دیده را فایده آن است که دل‌بر بیند/ ور نبیند چه بُوَد فایده بینایی را!؟
2-      که گفت در رخ ِ زیبا نظر خطا باشد؟!/ خطا بُوَد که نبینند روی زیبا را


همچنین بخوانید:


1-      تو چه دانی که شب ِ سوخته‌گان چون گذرد؟!/ که شبی ندیده باشی به درازنای سالی
2-      تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی؟!/ که چه شب گذشت بر منتظران ِ نا شکیبت


نو شدن‌ها و روزنه‌های فکری سعدی ما را به یک شاعر به تمام معنا می‌رساند که آدمی را شگفت‌زده می‌کند و به مهارت‌های وی افتخار می‌کند.یک شاعر ِ بزرگ و حرفه‌ای که تو را مجبور می‌کند به تمام جنبه‌های شعری و جمال‌شناختی او خیره شوی. برای مثال جایی که سیزده بار تکرار مصوت "آ" همچون انعکاس فریادی از درون عاشق خطاب به ساربان و از پس ِ کاروان تمام ِ وجودت را فرا می‌گیرد:


ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود / وان دل که با خود داشتم با دل‌ستانم می‌رود


بی‌خود نبوده است که گفته‌اند:


در می‌چکد ز منطق سعدی به جای شعر
گر سیم داشتی بنوشتی به زر، سخن!


مخاطب سعدی با عاشقانه‌هایش خوش‌رنگ می‌شود. سعدی، غزل‌رو ترین شاعر ِ فارسی‌زبان است و این ادعا را بی دلیل نمی‌آورم.
1-      هر خم ِ زلف ِ پریشان تو زندان ِ دلی‌ست/ تا نگویی که اسیران کمند ِ تو کمند
2-      عجب در آن‌که تو مجموع و‌گر قیاس کنی/ به زیر هر خم مویت دلی پراکنده‌ست


به دو نکته اشاره می‌کنم:


1- او گاهی یک حرف را به جای یک یا چند جمله می‌نشاند:

اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهي
نه چنان،که بنده باشم همه عمر در کتيبت


"نه چنان" سعدی می‌آورد اما جای همه‌ی این جمله:
"اين ياري رساندن بخت و بالا كشانيدن مقام من در رسيدن و به دست آوردن تخت پادشاهي برايم آن چنان دلپذير نيست كه…"


2- این‌را بخوانید:
من از این بند نخواهم به درآمد همه عمر/بند ِ پایی که به دست تو بود، تاج سرست


من دست سعدی را به خاطر این همه هنر می‌بوسم. او غرق در واژه است.به‌تر آن‌که بگوییم واژه غرق در او، همیشه نو، همیشه روشن. واژه‌ها را می‌شناسد، "بند ِ پایی" را آن‌قدر "استادانه" به کار می‌برد و ترکیب را وارد می‌کند که به چشم هم زدنی در ذهن مخاطب "پای‌بندی" به عشق تصویر شود.

یادمان نرود که شاعران بزرگی در قلم خود مدیون سعدی هستند هیچ! در حال حاضر نیز هم اگر پای موسیقی بنشینی و بشنوی که:
چی به پای تو بریزم لایق پای تو باشه/ چی بخونم که بتونه جای حرفای تو باشه
حتما به خاطر می‌آوری که سعدی قرن‌ها پیش فرمود:


من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود/ سر نه چیزی‌ست که شاسته‌ی پای تو بود


و این‌گونه است که:


عشق ِ سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر سر هر بازاری هست...



منبع یاری‌دهنده‌ی این یادداشت "نکاتی در سبک‌شناختی در غزل سعدی" نوشته‌ی دکتر طاهری- روزنامه‌ی اطلاعات سال ۱۳۸۵ می‌باشد.


پ.ن: این یادداشت کوتاه را صرفا برای هم‌نسل‌های خودم نوشتم. چه کسی را در شعر فارسی داریم و نه خوب می‌شناسیمش نه در می‌یابیم او را. سعدی، بی ما هم سعدی هست و می‌ماند. ولی ما بی سعدی، هوا را در زندگی‌امان کم کرده‌ایم. "عشق" را با سعدی بشناسید. از "عشق" با سعدی لذت ببرید. آدمی واقعا می‌فهمد "شعر عاشقانه" یعنی چه! و با خودش می‌گوید:
"که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی..."


سایر نوشته‌ها و مقالات ِ "ادبیات" منتشر شده در Grand Cafe:


موج نو- احمدرضا احمدی- تحلیل شعری از او


سکوتِ سانسور شده: نگاهی به لذت متن- نوشتاری بر کلیشه


نقد "می‌مانیم توی تاریکی" مینیمالی از میترا الیاتی همراه ِ متن داستان


از کافه که بیرون زدم .:. نگاهی به کافه پیانو اثر فرهاد جعفری


بررسی زندگی شخصی-هنری هاینریش بل


طرح ِ پرسش‌هایی در باب ِ نیاز به واکاوی "ای کاش‌ها" در شعر فارسی


نقد رمان "روی ماه خداوند را ببوس" اثر مصطفی مستور -- -- از طرف من هم ببوس!


یادداشت و بررسی رمان "جنگل واژگون" اثر جی.دی.سلینجر