Friday, May 8, 2009

سه فنجان مطلب!

best grand cafe evar :)


 


۱- من قبل از این‌که خود ِ مطلبِ سورن، رو بخونم، کامنتاشو خوندم. خیلی مطلبِ جالبی بود. این اسامی و گفتارهایی که گاها خنده‌ی موزیانه‌ای رو هم در پی داره. همه چی انگار از مدرسه‌هه شروع می‌شه. از این‌که معلمه بگه: «کُسینوس» و به بغل‌دستی‌ت نیگا نیگا کنی یا خود ِ احمق‌اش مسئله رو جوری بده که جواب دستگاه بشه «یک و سه» و بیاد هوار بزنه کی " یکُ‌سه" در آوُرد؟ یا اون معلم ِ فیزیک ِ عزیزم که یه بارم ازش این‌جا نوشتم، برمی‌گشت می‌گفت:"من کلاسِ خصوصی با دخترها که می‌رَم روی دانشمند ِ گران‌قدر ِ آلمانی، آقای «کیرشهُف» تاکید خاصی دارم و آن‌ها هم لبخند می‌زنن"
یا سایر مثال‌هایی که هست مثل:«حسن شاش» یا «کُسمِتیک» یا «کیر‌که‌گارد»...
ما جماعت ِ ایرانی ولی کلا مُشکل داریم. سر کلاس هم که باشی، وقتی یارو برمی‌گرده عقب می‌گه "اون پرده رو بکش یا بزن عقب" کرم ِ خودشو می‌ریزه! این فاجعه نیست؟ خُلاصه این‌که عجب سوژه‌ی خوبی‌ست، حرف‌هایی که در ادامه‌ی سورن، مانی، در سورن2 زده‌را نیز پیشنهاد می‌دم بخونید.
شاید خودم‌ام در حرف زدن با دوستانم یا چتِ مجازی از این حرف‌ها و اصطلاحات‌ و اسامی یا آن فعل ِ خوب ِ معین، استفاده و شوخی کنم. ولی با توجه به گستره‌ی آن اسامی، در یک اجتماع ِ علمی، در یک بحث ِ جدی، در یک گفتُ‌شنودِ رسمی، فکر می‌کنم حرف زدن در موردش خیلی هم خوب باشه. بازم دمش گرم آقای مانی.


 


۲- یه بحثِ دیگه هم هست،که مربوط به مجازستان و اینترنت می‌شه. دیشب تو فیس‌بوک با آرش عزیز حرف می‌زدم، در مورد شکایتی که نسبت به آدم‌های بی‌هویت داشت. با یک اسم مستعار، با یک اسم ِ کوچک، بدون ِ هیچ‌وبلاگ و شخصیتی، بدون ِ درخواست و پروفایلِ معتبری می‌گردند و کاراکتر مجازی شده‌اند و هرچه هم به گوش‌اشان بخوانی که اصلن تو کی هستی و چه صنمی داری! حالی‌شون نمی‌شه. این درد دیگه واقعن مشترکه! یه سری واقعن دارن می‌لولن انگار! شکایتی که من قبلن از علی‌رضا شیرازی هم دیده‌بودم و امروز هم‌که یادش افتادم به واسطه‌ی یادداشتِ خانم مومنی بود.


 


۳- اینم بخونید دیگه بی‌زحمت :دی