"نمیخوام بهت بگم فقط آدمای تحصیل کرده و محقق میتونن چیزای با ارزشی به دنیای ما اضافه کنن. اصلا اینجوری نیس. ولی معتقدم آدمای تحصیل کرده و محقق، اگر هوش و خلاقیت داشتهباشن - که متاسفانه بیشترشون ندارن- احتمالا آثار بینهایت باارزشی از خودشون بهجا میذارن تا اونایی که هوش و خلاقیت نصفهنیمه دارند. اونا معمولا نظرشونو روشنتر بیان میکنن و معمولن هم مشتاقن که پی ِ افکارشونو تا آخر بگیرن و از همه مهمتر در اکثر موارد از متفکرای غیر محقق و تحصیلکرده متواضعترن."
این حرفهای سالینجر،در ناطوردشت را باید طلا گرفت و همیشه در ذهن سپُرد. آنچه امروز دامنگیر ِ جامعهی ما شده همین ابهامات و کجاندیشیهایی در مورد عناوین دکتر،مهندس،استاد و مدرک و دانشگاه است.ابتدا جند مطلب خوب که قبولاشان دارم از بلاگرهای نازنین نقل میکنم:
«ما چیزی به نام دکتر آلبرت اینشتین نداریم، استاد ولفگانگ موتزارت تا به حال به گوشم نخورده است. دکتر استیفن هاوکینگ هم ترکیب مسخرهای به نظر میرسد. میدانید چرا؟ چون این انسانها با این عناوین تعریف نشدهاند. موتزارت را همه جهان با سمفونیهای بینظیرش میشناسند. آلبرت اینشتین و ایزاک نیوتن مترادف علم فیزیک هستند و استیفن هاوکینگ هم نیازی به تذکر “دکتر” پیش از اسمش ندارد.
اما استاد محمد اصفهانی داریم، دکتر محمود احمدینژاد داریم، مهندس علی آبادی داریم و از همه مسخرهتر هم اسم این کوچه است که من تا به حال نشنیده بودم: “پروفسور دکتر” محمود حسابی! این عناوین برای مردمی است که اگر این عناوین را از پشت اسمشان برداریم هیچ نیستند.» (+)
«به تدریج پس از مرگ حسابی، تخیلات پسر عزیز اوج گرفت و من نمی دونم چرا کسی جلودارش نیست. پارسال شنیدم که گفته پدرم با اینشتین نظریه ای گذرونده!! اینقدر این آدم به کارش وارد هست که چیزی نگه که فیزیک پیشه های کشور یقه اش رو بگیرند. مثلا همین جمله اش: "نظریه گذروندن" یعنی چی؟ اگر می گفت نظریه دادند که همه اعتراض می کردند کدوم نظریه؟ اما ایشون اینقدر باهوش هستند که یه چیزی بگند که هم مردم رو گول بزنه و فکر کنند حسابی در حد و حدود اینشتین بوده، هم اگر فیزیک پیشه ها اعتراض کردند بگه منظورم اینه که کارش رو به ایشون نشون داده!! » (+)
«نمی نویسم دکتر کامران وفا، پروفسور کامران وفا. این عناوین در ایران همه دستمالی شده و کلیشه ای هستند. در این سرزمین نه دکتر تقدس دارد و نه پروفسور. دکتر که به قولی توی سر، سگ هم بزنی دکتری دارد. پروفسور هم که از نظر عوام همان دکتری است که در دوره پروفسورا ثبت نام کرده است و بعد از چند سال پروفسور می شود. کامران وفا، شاید سر راست ترین و بهترین کلمه برای خطاب قرار دادن ایشان باشد.به نظر من تنها بزرگان هستند که نیاز به عناوین ندارند. اسم آنها گویا است» (+)
«جست و جوی من در گوگل اسکالر به دنبال املاهای مختلف محمود حسابی چیز دندانگیری به بار نمیآورد. با این همه نظر دادن در مورد اینکه آیا حسابی شخصیت علمی مهمی داشته است را به دوستان فیزیکدان واگذار میکنم. چیزهایی هم که ازش در خاطرات معاصرانش خواندهام (مثلن خاطرات علیاکبر سیاسی) چندان مثبت نبوده است. با این همه مساله من شخص محمود حسابی نیست مساله من قشر تحصیلکردهای است که به طرز خستگیناپذیری افسانهها یا اغراقهایی که در مورد او گفته میشود را برای بقیه ارسال میکند.» (+)
باز همهی اینها را که پیگیر میشوی خواهی رسید به سوءاستفاده،قهرمانپروری افراطی،مُردهپرستی و ... که کمکم در خصوصیات عامهی جامعه رسوخ و ریشه کرده است. وقتی رسانه در دستِ حکومت باشد، اوست که تصمیم خواهد گرفت که را و برای چه بزرگ کند، و کی کسی را -حتی اگر همانی باشد که بزرگ کرده- بکوباند، این از یک سو، از سوی دیگر سوءاستفادهای که یک پسر از موقعیتِ کاذبی که بهواسطهی پدرش برایاش پیشآمده اینگونه بهره میبرد و گستاخانه و بیشرمانه، دروغ به دهان میبندد و مُردهپرستی را رواج میدهد. آدمهای محترم و باارزش را در جامعه بازیچهی غم ِ نان ِ خویش میکنیم و نیازهای پست و باطل خودمان را مرتفع. وگرنه همان تلاشهایی که حسابی برای کشورش کردهبود، کافی بود که همیشه و همیشه آبرومندانه و خوب یاد شود و به ذرهای از حماقت دیگرانی چون پسرش نیاز نباشد. فعلا که فکر میکنم اگر صلاح نباشد، بگوییم جامعهی بهشدت مریضی داریم، ولی چاره نیست که به فکر خودمان باشیم چون دیگر عیان است که مریضها در آن بهواقع میتازند!
"Science without religion is lame, religion without science is blind"
-Albert Einstein