من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با "ما" مفروش پارسایی
...
در چشم بامدادان به بهشت بر گشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی...
پ.ن:دوش، دوش، دوش که آن مهلَقا..خوشاَدا..باصَفا..باوَفا...از درم آمد و بنشست ـخداـ برده دینُ دلم از دست