برای ضیافت ِ عشق،
اگه شب، شب ِ غزل نیست
اگه نور، آینه به آینه
اگه گل، بغل بغل نیست
برای گلدون ِ دستات ... یه سبد رازقی دارم
بهترین قلب ُ تو دنیا ... برای عاشقی دارم
از تو تا ویرونی ِ من ...
از تو تا مرز ِ شکستن
.
.
فاصله: وا کردن ِ در...
فاجعه: صدای بستن
/ رازقی - ایرج جنتی/
"میفهمم چرا همه دلشان میخواهد با تو حرف بزنند. حرف زدن با تو راحت است.
انگار آدم سالهاست میشناسدت... "
/چراغها را من خاموش میکنم- زویا پیرزاد/
و در این شهر
شاعرانی برای عزرائیل شعر خواندند
او عاشق شد...
و برای عاشق کردن ِ بسیارانی
که فرصت ِ عاشقی نیافتند
شاعران را بُرد...
شاعران را بُرد...
و با اولین خواب
در این شهر
خیالی جان گرفت
به نام "بهشت"
پ.ن۱: بی صدا ماندم ... در آوار ِ صداهایی که مرا سکوت میخواندند...
پ.ن۲: اولی رو رفتیم بالا، به سلامتی ِ رفقا لولِ لول شدیم؛ دومی رو رفتیم بالا به سلامتی ِ جمع، پاتیل ِ پاتیل شدیم؛ سومی رو اومدیم بریم بالا آشیخ علی نامرد ساقی شد؛ گفت: بریم بالا،مام رفتیم بالا. گفت: به سلامتی ِ میتی؛ تو نمیری، به موت قسم، خیلی تو لب شدم... +