Thursday, October 23, 2008

در بهار ِ آزادی... جای گلشیفته خالی!!


یاد شهدا و گلی هر دو گرامی!


تصور کن! ساعت ِ ۷:۴۵(برای من بعضی مواقع در حکم ِ سحر است!) خودت را به "بلوار دریا" برسانی! در کلاس ِ وصایا(ی آقای خمینی) حاضر شوی! استادت آخوند باشد! به او بگویی نمی‌توانی به خاطر برنامه‌ی زمانی کلاست در دانشکده‌ی دیگر به طور منظم کلاس‌هایش را بیایی! او بگوید بی‌خود! برایت غیبت رد می‌کنم! بعد وارد کلاس شود و بنشیند کتابی باز کند و "رو خوانی"را آغاز بنماید!


حال می‌رسد به بحثی با عنوان ِ "ما مفتخریم..!" در وصایا! بگوید این چه الگویی‌هایی‌ست که جوان‌ها دارند!؟ آخر این فوتبالی‌ست با این "مو"! چه می‌فهمد!؟ این فقط توانسته با پاهایش با توپ خوب بازی کند!!  یا همین بازی‌گرها و هنرمندها!!! البته ما که با هنر بد نیستیم!


و بعد ادامه می‌دهد:


"بازیگر رو نگاه کنید!!! (گلی را می‌گوید!) ما او را بی‌خود بزرگ کردیم! اصلا در حد خودش بود! چه خیال می کنید؟! با سرمایه‌ی ما بازی کرد!! اشتباه کردند گذاشتند همچین کسی را به سینما راهی باشد! که حالا ایشون بره خارج و این سر و وضع...."


و در آخر:


"این خانم نباید باشد! گلشیفته و سایرین چرا؟! این‌ها اشتباهند! باید ما شهدا را الگو قرار بدهیم! ببینید با این پوشش‌های خاکی چه کردند برای این سرزمین!! این‌ها نه آن هنرمند و آن فوتبالی‌ست...!"


 


*****
تو گیچ و ویچ ِ وصایا و امام و این چیزا! دلم می‌خواست برای این‌ها حرف‌ها بالا بیاورم...!


پ.ن۱: ابتدا می‌خواستم عنوانش این باشد: "یاد گلی و شهدا هر دو گرامی!"....
پ.ن۲: "هنرمندان" از این لحاظ که هر کسی می‌خواد در موردشون اظهار نظر کنه بعضی مواقع حس می‌کنم خیلی مظلومند!